0

قرار نیست کار دیوانه کننده باشد

  1. قیمت نسخه چاپی: ۲۳۰,۰۰۰ تومان
  2. نویسنده:
  3. قطع : رقعی
  4. تعداد صفحات: 184
  5. نوبت چاپ: اول
  6. شابك: 4-9-98682-622-978
  7. مترجم: کاوش حسین‌تبار و کورش غنیون
تا حالا چند بار شنیده‌اید که کسی بگوید «کارم دیوانه‌کننده است»؟ شاید خودتان هم این جمله را بارها گفته باشید. این روزها برای بسیاری از افراد «دیوانه‌کننده بودنِ کار» تبدیل به یک امر طبیعی شده. اما چرا کار باید تا این حد دیوانه‌کننده باشد؟ دو دلیل عمده برای آن وجود دارد: 1) هجوم عوامل حواس‌پَرت‌کن فیزیکی و مجازی، یک روزِ کاری مفید را به بازه‌های زمانی بسیار کوچک و زودگذر تبدیل می‌کند؛ 2) شعارِ وسواس‌گونه و ناسالمِ «رشد به هر قیمتی» باعث ایجاد انتظاراتی انبوه و غیرواقع‌بینانه می‌شود که به کارکنان استرس وارد می‌کند. تعجبی ندارد که بیشتر افراد پیش از شروع ساعت کاری، بعد از پایان ساعت کاری، تعطیلات آخر هفته و یا در هر فرصت فراغتی مشغول کار کردن هستند. آنها دیگر در محل کار از عهده انجام کارهایشان برنمی‌آیند و این وضعیت زندگی شخصی را به پسماندِ زندگیِ کاری تبدیل کرده است. این موضوع محدود به سازمان‌ها نیست. افراد عادی هم به همین شکل خودشان را نابود می‌کنند. برای عبور از این مخمصه ...

«کار» دیوانه ‌کننده است!

تا به حال چند بار شنیده ‌اید که کسی بگوید «کارم دیوانه ‌کننده است»؟ شاید خودتان هم این جمله را گفته باشید. این روزها برای بسیاری از افراد «دیوانه ‌کننده ‌ بودن ِ کار» تبدیل به یک امر طبیعی شده است.

اما چرا کار باید تا این حد دیوانه ‌کننده باشد؟ دو دلیل عمده برای آن وجود دارد: 1) هجوم عوامل حواس ‌پَرت ‌کن فیزیکی و مجازی، یک روزِ کاری مفید را به بازه ‌های زمانی بسیار کوچک و زودگذر تبدیل می ‌کند؛ 2) شعارِ وسواس ‌گونه و ناسالم ِ «رشد به هر قیمتی» باعث ایجاد انتظاراتی انبوه و غیرواقع ‌بینانه ‌ می ‌شود که به کارکنان استرس وارد می ‌کند.

تعجبی ندارد که بیشتر افراد پیش از شروع ساعت کاری، بعد از پایان ساعت کاری، تعطیلات آخر هفته و یا در هر فرصت فراغتی مشغول کار کردن هستند. آن ‌ها دیگر در محل کار از عهده ‌ انجام کارهایشان برنمی ‌آیند و این وضعیت زندگی شخصی را به پسماند ِ زندگی ِ کاری تبدیل کرده است؛ درست مانند همان ظرف یک ‌بارمصرفی که در رستوران به شما می ‌دهند تا باقی ‌ماندۀ غذا را با خود ببرید.

و از آن بدتر، امروزه ساعات کاری ِ طولانی، پُرمشغله ‌ بودن و کمبود خواب، برای بسیاری از انسان ‌ها تبدیل به نشان افتخار شده است. کسی نیست تا به آن ‌ها بگوید: «خستگی دائمی نشان ِ افتخار نیست؛ نشان ِ حماقت است».

و این موضوع محدود به سازمان ‌ها نیست. افراد عادی، پیمانکاران و حتی تک ‌کارآفرینان1 هم به همین شکل خودشان را نابود می‌کنند.

شاید با خودتان فکر کنید با وجود این ساعات کاری طولانی و ظهور فناوری ‌های جدید باید حجم کار رو به کاهش باشد، اما اصلاً این ‌طور نیست؛ تازه دارد سنگین ‌تر هم می‌شود.

واقعیت این است که ذاتاً کارِ مازاد، ناگهانی و پیش ‌بینی ‌نشده ‌ای وجود ندارد. مشکل اینجاست که ساعاتی که قرار است صرف انجام کار شود، تقریبا همیشه با وقفه و اختلال همراه است. آدم ‌ها زیاد کار می ‌کنند، اما کار زیادی انجام نمی ‌شود!!! حتماً می‌گویید این دو با هم جور در نمی ‌آیند؛ ما هم با شما موافقیم، مگر این ‌که قسمت زیادی از وقت ِ مخصوص ِ کار پای چیزهایی تلف شود که موضوعیت ندارند.

چه مقدار از شصت، هفتاد یا هشتاد ساعتی که بسیاری از افراد هر هفته به کار اختصاص می ‌دهند، واقعاً صرف خودِ کار می ‌شود؟ چه مقدار از آن در جلسات می ‌گذرد؟ چه مقدار از آن با حواس ‌پرتی ‌ها هدر می ‌رود؟ چه مقدار از آن در نتیجۀ روش ‌های تجاری ناکارآمد از بین می ‌رود؟ جواب درست این است: «قسمت عمدۀ آن».

پس راه ‌حل ِ موفقیت در کار، طولانی کردن ساعات کار ‌ نیست بلکه کاهش جفنگیات است. باید دنبال هدررفت ِ کمتر باشیم، نه تولید بیشتر. هرچه تعداد حواس ‌پرتی ‌ها کمتر باشد، اضطراب دائمی ‌مان نیز کمتر می ‌شود؛ استرس از ما دورتر می ‌شود.

استرس از سازمان به کارمند، از کارمند به کارمندی دیگر و سپس از کارمند به مشتری منتقل می ‌شود. استرس محدود به محیط کار نیست، به زندگی شخصی ‌تان هم رخنه می ‌کند و رابطه ‌تان را با والدین، دوستان و فرزندانتان آلوده ‌می ‌کند.

وعده ‌ پشت ِ وعده، ترفندهای ناتمام برای چِلاندن زمان ِ کارکنان، خلق راهکارهای نامتعارف برای مراودات اداری… خب برای چه؟ برای این ‌که خواسته ‌های جدیدتر مدام روی هم انباشته ‌شوند؟! برای این ‌که جلسات بیشتر در مکان ‌های مختلف ترتیب داده شود؟! برای این ‌که در چشم ‌برهم ‌زدنی پیام ‌ها پاسخ داده شوند؟!… این همه عجله برای چیست؟ اگر قرار است کار همیشه دیوانه ‌کننده باشد ما سه کلمه به شما می ‌گوییم: «لعنت به کار»؛ و دو کلمه دیگر: «بسه دیگه!»

اکنون زمان آن رسیده که شرکت ‌ها درخواست ‌های مستمر و عجیب و غریب از کارکنانشان را ـ برای پیگیری بی ‌وقفۀ اهداف بلندپروازانه ‌تر و مصنوعی ‌تر ـ کنار بگذارند زیرا این اهداف از منیّت و خودپسندی نشأت می ‌گیرند. زمان آن فرا رسیده که یک «ساعت ِ کاری» بی ‌اختلال و بی ‌وقفه برای دستیابی به موفقیت ‌های بزرگ در اختیار افراد قرار بگیرد. دیگر وقت آن رسیده که دست از تجلیل ِ دیوانه ‌کننده بودن ِ کار برداریم.

حدود بیست سال است تلاش می ‌کنیم تا بیس ‌کمپ را به یک شرکت آرام تبدیل کنیم. سعی کرده ‌ایم از عواملی همچون ایجاد استرس، شتابزدگی، کارِ دیرهنگام، شب ‌زنده ‌داری برای تحقق وعده ‌های ناممکن، تعیین ضرب ‌الاجل ‌های ناممکن، پروژه ‌های پایان ‌ناپذیر یا شعارهایی مثل «هرچه زودتر، بهتر» یا «بیشترین سود در کمترین زمان» به عنوان نیروی محرک استفاده نکنیم.

«رشد و پیشرفت به هر قیمت» در برنامه شرکت ما جایی ندارد. از مشغولیت کاذب خبری نیست. اهداف منیّت محور نداریم و رسیدن به سطح فلان شرکت جزو تمایلات ما نیست. به آب و آتش نمی ‌زنیم اما با این ‌ وجود در تمام سال ‌هایی که در این کسب ‌وکار مشغول بوده ‌ایم شرکتمان سودآور بوده است.

ما در یکی از رقابتی ‌ترین صنایع ِ جهان مشغول به کار هستیم. صنعت نرم ‌افزار، علاوه بر غول ‌های فناوری، تحت سیطرۀ کسب ‌و ‌کارهای نوظهوری است که از حمایت صدها میلیون ‌ دلاری ِ سرمایه ‌گذاران ریسک ‌پذیر برخوردارند. ما هیچ سرمایه ‌ای از بیرون دریافت نکرده ‌ایم. منشأ پول و درآمد ما از کجاست؟ از مشتریان. اشکالی ندارد، می ‌توانید ما را قدیمی و از مُد افتاده خطاب کنید.

به ‌ عنوان یک شرکت نرم ‌افزاری، همه از ما انتظار دارند که در بازی «هُل ‌هُلَکی پول ‌دار شدن ِ» سیلیکون ‌ولی شرکت کنیم، اما ما حتی یک کارمند هم در آن ‌جا نداریم. پرسنل ما، که جمعاً پنجاه ‌وچهار نفر می ‌شوند، در سی شهر مختلف دنیا سکونت دارند.

ما در تابستان فقط 32 ساعت در هفته و بقیه سال را 40 ساعت در هفته کار می ‌کنیم. ما هر سه سال یک ‌بار کارکنان ‌ خود را به مرخصی مطالعاتی ِ یک ‌ماهه می ‌فرستیم؛ این مرخصی همراه با حقوق است و هزینه خودِ تعطیلات را نیز می ‌پردازیم.

ساعت 9 شب چهارشنبه کاری انجام نمی ‌دهیم، زیرا معتقدیم می ‌توان برای انجام آن کار تا 9 صبح ِ پنجشنبه صبر کرد. شنبه ‌ها و یکشنبه ها نیز خبری از کار نیست.

آیا گاه ‌وبی ‌گاه لحظات پُر استرسی هم در شرکتمان داریم؟ البته که داریم؛ همان ‌طور که در زندگی داریم. آیا هر روزِ زندگی ‌مان آسوده و عالی است؟ البته که نه؛ اگر غیر از این بگوییم دروغ گفته ‌ایم. اما تمام تلاشمان را می ‌کنیم تا آن روزها و لحظات ِ سخت جزو استثنائات باشند. روی هم رفته آرامشی داریم که حاصل پشتکار و انتخاب ‌هایمان است. نیّت کرده ‌ایم و به آن رسیده ‌ایم. نسبت به دیگران تصمیمات متفاوتی گرفته ‌ایم.

ما شرکتمان را متفاوت طراحی کرده ‌ایم. ما این ‌جاییم تا درباره انتخاب ‌هایمان به شما بگوییم. بگوییم که چرا چنین انتخاب ‌هایی داشته ‌ایم. برای شما یا هر شرکتی که مایل به اتخاذ انتخاب ‌هایی مشابهِ ماست، راه باز است؛ فقط باید خواست. اگر این کار را بکنید متوجه می ‌شوید که چقدر جوّ شرکت ما خوشایندتر از سایر جاهاست. شما با این انتخاب ‌ها یک شرکت آرام خواهید داشت.

محیط ِ ‌کارِ مدرن بیمار است. هرج ‌ومرج و آشفتگی نباید به ‌ مثابهِ وضعیت طبیعی ِ محل کار تلقی شود. نگرانی و اضطراب پیش ‌نیازِ پیشرفت نیست. کل روز نشستن در جلسه، لازمۀ ‌ موفقیت نیست. همۀ این ‌ها در واقع نوعی انحراف از کار محسوب می ‌شوند. این ‌ها اثرات جانبی ِ انتخاب مدل ‌های معیوب و پیروی از احمق ‌هایی است که انتخابشان سقوط آزاد از بالای پشت بام است! پس خود را کنار بکشید و بگذارید این احمق ‌ها خودشان را نابود کنند.

آرامش، یعنی مراقبت از وقت و تلاش افراد.

آرامش، یعنی 40 ساعت کارِ هفتگی مفید.

آرامش، یعنی انتظارات معقول.

آرامش، یعنی استراحت کوتاه به خود دادن.

آرامش، یعنی کوچک ماندن.

آرامش، یعنی یک افق قابل ‌ رؤیت.

آرامش، یعنی برگزاری جلسه به ‌ عنوان آخرین گزینه و راهکار.

آرامش، یعنی تقدم ارتباطات غیرآنی بر ارتباطات آنی.

آرامش، یعنی استقلال بیشتر و وابستگی ِ متقابل ِ کمتر.

آرامش، یعنی انتخاب روش ‌های پایدارِ بلندمدت.

آرامش، یعنی سودآوری.

  1. نویسنده :
  2. قطع : رقعی
  3. تعداد صفحات : 184 صفحه
  4. نوبت چاپ : اول صفحه
  5. شابك : 4-9-98682-622-978
قرار نیست کار دیوانه کننده باشد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *